گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی (x۲)
مژه بر هم نزنم، مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی (x۲)
امان ای دل من، ای خدا
ای جان، ای دل من، ای خدا، فغان ای دل من
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بَسم بود (x۲)
عشق تو بَسم بود که این شعلهی بیدار
روشنگر شبهای بلندِ قفسم بود
مژه بر هم نزنم، مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
امان ای دل من، ای خدا
ای جان، ای دل من، ای خدا، فغان ای دل من
لله که به جز یاد تو گر هیچکسم هست
حاشا! حاشا! حاشا که به جز عشق تو گر هیچکسم بود، گر هیچکسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو، ای عشق، ای عشق، ای عشق
در غربت این مهلکه فریادرسم بود، ای عشق، ای عشق
عشق تو بَسَم بود که این شعلهی بیدار
روشنگر شبهای بلندِ قفسم بود
مژه بر هم نزنم، مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
امان ای دل من، ای خدا
ای جان، ای دل من، ای خدا، فغان ای دل من