Magic [Persian translation]

ناگهان دنیا جادوگری می کنه

هرکجا نگاه می کنم جادویی وجود داره

مشکلاتی که در ذهنم بودند ناپدید شده ان

چرا که اون دختر، دختری جادوییه

تپش قلب من، جادوییه

مرغان دریایی در پشت بام جادو را فریاد می کشند

اگه حرف من رو باور نمی کنی، می تونم باهاش کنار بیام

چرا که اون دختر هواییه که که نفس می کشم

این موضوع برای من شبیه جادو به نظر میاد

دختره جادوییه

فقط جادو

من به دنیای اون از طریق جادو دعوت شده ام

عشق خیلی احمقانه اس، قبلا تراژدیک بود

اما دیگه اون طور نیست، چون اون دختره جادوییه

به همین سادگی، اون دختره جادوییه

همه چیز های احمقانه ای که اون گفت: جادوئه

الان داره وحشیانه در ذهن من می تازه: جادوئه

شرط می بندم اون حتی به گیاهان هم با جادو آب میده

اون تا آخر دنیا جادویی باقی می مونه

اون از قصه های شاه و پری کنده شده

دراز کشیدن روی زمین، جادوی شیرین

نه چیزی کمتر، نه چیزی بیشتر، فقط جادوئه

اون من رو به اندازه بیست اسب بخار وحشی کرده

چرا که دختره، اون دختره، یه دختر جادوئیه

رقص من در خیابون، جادوی خالصه

حتی کبودی روی پاهام، هممم جادوئیه

هی،اما اگه حرف من رو باور نمی کنی، می تونم باهاش کنار بیام

چرا که اون دختر هواییه که که نفس می کشم

این موضوع برای من شبیه جادو به نظر میاد

دختره جادوییه

فقط جادو

من به دنیای اون از طریق جادو دعوت شده ام

عشق خیلی احمقانه اس، قبلا تراژدیک بود

اما دیگه اون طور نیست، چون دختره جادوییه

دختره جادوییه، فقط جادو

دختره جادوییه، چیز دیگری به جز جادو نیست

تپش قلب من، جادویی است

مرغان دریایی در پشت بام جادو را فریاد می کشند

اگه حرف من رو باور نمی کنی، می تونم باهاش کنار بیام

چرا که اون دختر هواییه که که نفس می کشم

این موضوع برای من شبیه جادو به نظر میاد

دختره جادوییه

فقط جادو

من به دنیای اون از طریق جادو دعوت شده ام

عشق خیلی احمقانه اس، قبلا تراژدیک بود

اما دیگه اون طور نیست، چون اون دختره جادوییه

دختره جادوییه

فقط جادو

من به دنیای اون از طریق جادو دعوت شده ام

عشق خیلی احمقانه اس، قبلا تراژدیک بود

اما دیگه اون طور نیست، چون اون دختره جادوییه

به همین سادگی، اون دختره جادوییه