اطراف من پر از صورت های آشنا است
مکانهای فرسوده، صورتهای فرسوده
صبح خیلی زود برای دوندگی های روزانه
به هیچ جا نمی رسند، به هیچ جا نمی رسند
اشکهایشان فنجانهایشان رو پر می کند
بدون هیچ تغییری در حالت چهره شان، بدون هیچ تغییری در حالت چهره شان
سرم را پنهان می کنم, میخواهم غمم را غرق کنم1
بدون هیچ فردایی، بدون هیچ فردایی
به نظرم یه جورایی خنده داره
یه جورایی غم انگیزه
بهترین خوابهایی که داشته ام
آنهایی بودند که در آنها در حال مرگ بودم
سختمه که بهت بگم
سختمه که تحملش کنم
وقتی آدم ها دور خودشون می چرخن،
این دنیا خیلی خیلی
دیوانه س،
دنیای دیوانه
بچه ها منتظر روزی هستند که احساس خوبی در آن روز دارند
تولدت مبارک، تولدت مبارک
و من احساسی رو دارم که هر بچه ای باید داشته باشه
بشین و گوش بده، بشین و گوش بده
به مدرسه رفتم و خیلی نگران و عصبی بودم
هیچ کس من رو نمی شناخت، هیچ کس من رو نمی شناخت
سلام خانوم معلم، بهم بگو، درس من چیه؟
نادیده ام بگیر و وانمود کن وجود ندارم، نادیده ام بگیر و وانمود کن وجود ندارم
به نظرم یه جورایی خنده داره
یه جورایی غم انگیزه
بهترین خوابهایی که داشته ام
آنهایی بودند که در آنها در حال مرگ بودم
سختمه که بهت بگم
سختمه که تحملش کنم
وقتی آدم ها دور خودشون می چرخن،
این دنیا خیلی خیلی
دیوانه س
دنیای دیوانه
دنیای دیوانه
دنیای دیوانه
به نظرم یه جورایی خنده داره
یه جورایی غم انگیزه
بهترین خوابهایی که داشته ام
آنهایی بودند که در آنها در حال مرگ بودم
سختمه که بهت بگم
سختمه که تحملش کنم
وقتی آدم ها دور خودشون می چرخن،
این دنیا خیلی خیلی
دیوانه س
دنیای دیوانه
دنیای دیوانه
دنیای دیوانه
1. فراموش کردن غم به وسیله مستی ناشی از استفاده از نوشیدنی های الکلی