Machine [Persian translation]

همه زندگی من

پشت میز نشسته سپری شد

در حال نگاه کردن به کودکانی که تو داستانها زندگی میکردن*

تیپ شانس پول دیگه هیچ آرزویی نمی مونه

ولی الان زمان زمان رشد و دادخواهی هست

همه زندگی من

پشت میز نشسته سپری شد

در حال نگاه کردن به کودکانی که تو داستانها زندگی میکردن*

تیپ شانس پول دیگه هیچ آرزویی نمی مونه

ولی الان زمان زمان رشد و دادخواهی هست

چون من سرگردان و حیران بودم

کی میخوای متوجه بشی که من فروشی نیستم

من سوال میکردم

کی تو متوجه خواهی شد که من قطعه ای از ماشین تو نیستم

نه قطعه ای از ماشین تو

از اینکه چی میخوای بهم بگی نمیترسم

نه از گیر افتادن توی ی موقعیت داغون نمیترسم**

ساغرم رو پر از جاه طلبی بی پایان کن

و این شهر رو طبق تصور خاص من زنگ آمیزی کن

از اینکه چی میخوای بهم بگی نمیترسم

نه از گیر افتادن توی ی موقعیت داغون نمیترسم**

ساغرم رو پر از جاه طلبی بی پایان کن

و این شهر رو طبق تصور خاص من زنگ آمیزی کن

چون من سرگردان و حیران بودم

کی میخوای متوجه بشی که من فروشی نیستم

من سوال میکردم

کی تو متوجه خواهی شد که من قطعه ای از ماشین تو نیستم

نه قطعه ای از ماشین تو

من خود ماشینم

من خود ماشینم

چون من سرگردان و حیران بودم

کی میخوای متوجه بشی که من فروشی نیستم

من سوال میکردم

کی تو متوجه خواهی شد که من قطعه ای از ماشین تو نیستم

نه قطعه ای از ماشین تو

چون من سرگردان و حیران بودم

کی میخوای متوجه بشی که من فروشی نیستم

من سوال میکردم

کی تو متوجه خواهی شد که من قطعه ای از ماشین تو نیستم

نه قطعه ای از ماشین تو

من خود ماشینم