به خاطر آن همه دفعه که به خواب رفتم
با تنهایی خود
از خودم چیزی شبیه دوست (برای او) ساختم
یک عادت شیرین
او برای قدمی (لحظه ای) مرا ترک نمی کند
وفادار مانند یک سایه
او مرا دنبال کرده است اینجا و آنجا (همه جا)
در چهار گوشه دنیا
نه ! هرگز تنها نیستم
با تنهایی خود
هنگامی که او در میان تخت من است
تمامی اتاق را پر می کند
و ما شب های بلندی را می گذرانیم
دوتایی رو در رو
به راستی نمی دانم به کجا
خواهد رفت این همراهی
آیا باید از مزه آن لذت ببرم
یا که واکنش نشان دهم؟
نه ! هرگز تنها نیستم
با تنهایی خود
به خاطر او، به همان اندازه که
اشک ریخته ام ، آموخته ام
اگر زمانی او را کنار بزنم
او هرگز مرا رها نمی کند
و اگر ترجیح دهم عشق
دیگری را
او خواهد بود در روز آخرم
همراه آخر من
نه ! هرگز تنها نیستم
هنگامی که با تنهایی خود هستم