1er Couplet
آزادی من
زمان زیادی است که تو را مانند
مرواریدی کمیاب با خود نگه داشته ام
آزادی من
تویی که مرا در رها کردن لنگرها (طناب کشتی) یاری کردی
برای رفتن به هر جایی، برای رفتن تا انتهای
راه های خوشبختی
برای چیدن رز قطب نما (یافتن مسیرم) در رگه ای از مهتاب هنگام رویا دیدن
2éme Couplet
آزادی من
در برابر خواست های تو
زندگی ام کم ارزش تر بود
آزادی من، همه چیز را به تو دادم
آخرین لباس بر تنم را.
و زجر هایی که کشیدم برای توانستن راضی نگه داشتن
حداقل خواست هایت
کشور ها را سفر کردم، دوستانم را از دست دادم
برای به دست آوردن اطمینان تو
3éme Couplet
آزادی من، تو می دانستی چگونه مرا از تمام عادت هایم رها کنی
آزادی من، تو که باعث شدی من حتی تنهایی را دوست داشته باشم
تو که باعث شدی من لبخند بزنم هنگامی که انتهای یک ماجرا (در زندگیم) را می دیدم
تو که از من محافظت کردی
زمانی که من می خواستم خود را پنهان کنم تا زخم هایم را درمان کنم
4ème Couplet
آزادی من، با این وجود من تو را رها کرده ام
در شبی در ماه دسامبر
آن جاده های دورافتاده ای را که
با یکدیگر طی می کردیم را رها کرده ام
وقتی بدون شک کردن و با دستان و پاهایی بسته
به خود اجازه دادم که این کار را بکنم
و به تو خیانت کردم برای زندانی از عشق و پاسبان زیبایش
و به تو خیانت کردم برای زندانی از عشق و پاسبان زیبایش