نمیتونم اونی که میبینمو تحمل کنم، حتی فکرشم نمیتونم بکنم
ملایمت، جادوی چشماش، یه چیزی ورای تصوارت منه
این همونه که رویای داشتنشو داشتم
کسیو جز اون نمیخوام
فقط تو چند ثانیه گرفتارش شدم
آه عشق من، خیلی دلا رو دیدم اما دلم هرگز نلرزید
شب و روز تسلیم عشقم شدم
چکار باید براش بکنم؟ حسادت و نگرانیم براش …
همش داره بیشتر و بیشتر میشه
چی میشه اگه تو چشماش اعتراف و دستاشو لمس کنم
هر وقت هم میرم سایش میاد و جلوی چشمامه
از اشتیاق عاشقا خستم، از من بپرس