بعضیا خیال هاشونو زندگی میکنن
بعضیا خودشونو به جریان زندگی میسپرن
بعضیا در برابر زندگی مقاومت میکنن
بعضیا هم همونجایی که وایستادن تموم میشن
مثل یه علامت برق میزنن، یکی میخنده یکی گریه میکنه
خاطره ها مثل یه فیلم از جلوی چشمات رد میشن
یکی جلوت پیدا میشه
تو رو از خودت بیخود میکنه و میره
یکی هم جوری داغونت میکنه که
یه تیکه ی سالمت نمیمونه همش میریزه
تو میگی مثل کی هستی؟
جلوی آینه وایستا و یه نگاه بنداز
صاحب اثر روبه روته
مگه من هر چی گفتی دوتا نکردم؟
بگو دوسم نداری، مگه من برات بس نبودم؟
وقتی که خواستی دنیا رو به پات نریختم؟
مگه جلوی چشم من، منو له نکردی و رفتی؟
حالا که با زور نمیشه
حالا که با هیزم داغ هم نمیشه آتش درست کرد
با اجازت من رفتم
بعدا یه نگاه به پشت سرت بنداز
شاید حتی با دوست جدید حنا هم ببندی