این بار روی غلتک افتادم (در یک موقعیت موفقیت آمیز بودن)
احساس میکنم که شانسم تغییر کرده
سارا، من رو بکش، یه بار دیگه با عشق بکش(از معشوقش میخواد که بکشتش)
قراره که روز باشکوهی بشه
من رو از هواپیمای سقوط کرده بیرون بکش
من رو از دریاچه بیرون بکش
به خاطر اینکه من ناجی توام
و حالا روی لبه تیغ ایستادیم(در موقعیت پر مخاطره بودن)
رئیس دولت من رو با اسمم فرا میخونه
اما من برای اون وقتی ندارم
قراره روز باشکوهی بشه
احساس میکنم که شانسم تغییر کرده
من رو از هواپیمای سقوط کرده بیرون بکش
من رو از دریاچه بیرون بکش
به خاطر اینکه من ناجی توام
و حالا روی لبه تیغ ایستادیم