دیوار را دوباره صورتی رنگ خواهم زد
اتاق خواب شب و آشپزخانه روز خواهد بود
من تمام قفل های در را دور خواهم ریخت
همه چیز با یک موج دست آواز خواهد خواند
اما وقتی از دستانت تا آسمان
هزاران شب قرار گرفته است، باد می رقصد
من باید با پای پیاده او را ملاقات کنم
دور از خانه ی خواب آلود، آن ها مرا ملاقات می کنند
صدها میلیون خانه و شب
شهر شانه هایش را در آغوش می گیرد
نمی دانم چگونه بگویم این بهترین شب من است
نمی دانم چگونه بگویم این بهترین شب من با او است
نمی دانم حقیقت کجاست، نمی دانم دروغ کجاست
من درباره ی آسمان و بارانش می خوانم
به خاطر ندارم تا به حال چند چهره دیده ام
در کتاب زندگی ام صفحه های زیادی وجود ندارد
اما وقتی از دستانت تا آسمان
هزاران شب قرار گرفته است، باد می رقصد
من باید با پای پیاده او را ملاقات کنم
دور از خانه ی خواب آلود، آن ها مرا ملاقات می کنند
صدها میلیون خانه و شب
شهر شانه هایش را در آغوش می گیرد
نمی دانم چگونه بگویم این بهترین شب من است
نمی دانم چگونه بگویم این بهترین شب من با او است