برگرد و من را آزاد کن
از این مسافت بی کران
عشق یک ابهام است
فاصله مرا به کام مرگ می کشاند
برگرد، تو را نیاز دارم
تو عشقی هستی که یافته ام
احساس می کنم فراتر از زمین قرار گرفته ام
تو مرا به بازیچه خواهی گرفت
و آیا من در حال رویا پردازی هستم؟
در این شب چه احساسی نسبت به تو و خود دارم؟
و آیا من در حال رویا پردازی هستم؟
عشق تو را احساس می کنم
زمانی که تو را سخت (در آغوش) می فشارم
می خواهم به تو عشق بورزم
تو کسی هستی که
من نیاز دارم
و می خواهم سراسر عشقی را که دارم
با لبانم به تو تقدیم کنم
چنین احساسی دارم و وقتی آن را به زبان می آورم یعنی واقعا چنین است
چرا که تو تنها کسی هستی که من در این شب احساسش می کنم
برگرد و من را آزاد کن
از این مسافت بی کران
عشق یک ابهام است
فاصله مرا به کام مرگ می کشاند
برگرد، تو را نیاز دارم
تو عشقی هستی که یافته ام
احساس می کنم فراتر از زمین قرار گرفته ام
تو مرا به بازیچه خواهی گرفت
تو مرا به بازیچه خواهی گرفت
تو مرا به بازیچه خواهی گرفت
Go!
برگرد و من را آزاد کن
از این مسافت بی کران
عشق یک ابهام است
فاصله مرا به کام مرگ می کشاند
برگرد، تو را نیاز دارم
تو عشقی هستی که یافته ام
احساس می کنم فراتر از زمین قرار گرفته ام
تو مرا به بازیچه خواهی گرفت