من برای تو شعله ی آتشی بودم
عشق یک بازی باخته است
وقتی تو آمدی آتشی من به قد یک ساختمان پنج طبقه ارتفاع گرفت
عشق یک بازی باخته است
باری ای که ایکاش هرگز آن را بازی نکرده بودم
وای که من و تو چه خرابی ای به بار آورده ایم
و حالا به آخرین سکانس رسیده ایم
عشق یک بازی باخته است
موسیقی آن را گروه موسیقی دارد اجرا می کند
عشق یک بازی باخته است
صدای موسیقی آن بلندتر از حد تحمل من است
عشق یک بازی باخته است
از پیش، عشق، آمدنش را وعده داده و عمیق است
تا اینکه تمامی سکه های ما در قمار از دست رفت
و تو حالا یک قمار باز شده ای
در عشق که یک بازی باخته است
درست است که من کورکورانه با آن می ستیزم
اما عشق تقدیری است که به آن تن در داده ام
خاطرات، ذهن مرا مغشوش می کنند
عشق تقدیری است که به آن تن در داده ام
بر سر احتمالات بیهوده
و خدایان دارند به ما می خندند
و حالا نوبت سکانس آخر است
عشق یک بازی باخته است