از زمانی که تو رفته ای
یک فضای خالی وجود دارد
از زمانی که تو رفته ای
دنیا دیگر مثل قبل نیست
من به مکان هایی که (در انجا) با هم بوده ایم بازمیگردم
(چرا که) حس می کنم تو هنوز انجایی
بار دیگر ان لحظات را برای خود زنده می کنم
در حالیکه ارزو می کردم کاش اینجا بودی
از زمانی که تو رفته ای
قلبی تنها وجود دارد
از زمانی که تو رفته ای
هیچ چیز مانند قبل نیست
خاطرات همه جا حضور دارند
و من به وضوح همه ی ان ها را به خاطر می اورم
تمام ان روزها را به یاد می اورم
در حالیکه ارزو می کردم کاش اینجا بودی
در تمام این شب های تنهایی
من عاشق برای تو مبارزه کردم,بله این کار را کردم
بله این کار را کردم
از زمانی که تو رفته ای
قلبیست که خونریزی میکند
از زمانی که تو رفته ای
من همان مردی که در گذشته بودم نیستم
من قدم هایت را در برف دنبال می کنم
(اما) این آثار ناپدید می شوند
ما تنها زمانی متوجه می شویم چیزی را از دست داده ایم که ان را گم کرده باشیم
من ارزو می کنم کاش اینجا بودی
در تمام این شب های تنهایی
من عاشق برای تو مبارزه کردم,بله این کار را کردم
بله این کار را کردم