شب تنهاست، وقتی میبینی که تنهایی
روحهای اهریمنیت آشکار میشن و ذهنت دست خودت نیست
شب تنهاست، وقتی کسی نمونده که بهش زنگ بزنی
نوشته های روی دیوار میگن که تو احساس میکنی زمان درسته
وقتی دیوارها دارن بسته میشن، زمان خوبی برای جنگیدنه
هراسمی که میخوای روش بذار، وقتشه که برنده بشی
تنها، تنها، تنها، روحهات دارن غرق میشن
میبینی که تنها غریبه ی این شهر نیستی
نورهای قرمز، نورهای سبز، بایست و برو برقص
سر تیترها، ضرب الاجلها تو مغزت درهمند
داری شاتها رو از گوشه و کنار میدزدی
بذار احساساتت جاری بشن
امشب اون بیرون خطر وجود داره، مرد در پی شکاره
دینامیت رو بگیر، پسرها رو گذاشتن که زوزه بکشن
شب تنهاست وقتی که صداهایی رو میشنوی که تو رو میخونن
آیا برای جنگیدن حاضری؟ آیا میخوای همشو یکجا ببری؟
آروم، زورآزمایی---روی خط منتظری
زمان نمایش، وقتی برای عوض کردن نظرت نداری
کوچه ها دارن زنگ میزنن، به سمت صدا قدم برمیدارن
بذار رازهات همراهیت کنن
یکی داره تو رو میپاد عزیزم---حداکثر کاری که میتونی انجام بدی
هیچکس از انجامش هم تو رو باز نمیداره
یه نظر تو رو نشون میده، موسیقی چیکار میتونه بکنه
یه بوسه الان نشونت میده عزیزم---میتونه برات اتفاق بیفته
خواب بیشتر نه، وقت ما رو تلف میکنه
نیمه شب اول تو ذهن ما میخزه
دراز کشیدن جلوی تلویزیون دیگه نه
دیوونه خواهی شد---با من بیا که بریم بیرون