این داستان پایان یافت ، چیزی از آن موجود نیست
آنچه روزی ساختیم دود شد و محو شد
به نظرمی رسد که جدایی مان بسی آسانتر است
اما تو بسان روحی هستی که با من قدم می زنی
باور نداری که ارزشی نداشت افسوس ها
باور نداری نه، که تو مهم و قیمتی هستی
در مقابل ، من عاشقانه دوستت دارم با تمام جانم
باور نداری که ارزشی نداشت افسوس ها
باور نداری که ما (همه چیزمان را) از دست داده ایم
این چیزیست که می رنجاندمان ، اگر چه رنجمان تنها برای خودمان است
آنچه ساختیم به پایان رسید
آنچه ساختیم به پایان رسید
تنها چیزی که برایمان مانده بود
تنها چیزی که برایمان مانده بود
آنچه ساختیم به پایان رسید
آنچه ساختیم به پایان رسید
باد از ما گرفت (داشته هامان را)
باد از ما گرفت (داشته هامان را)
این داستان پایان یافت ، چیزی از آن موجود نیست
آنچه روزی ساختیم دود شد و محو شد
به نظرمی رسد که جدایی مان بسی آسانتر است
اما تو بسان روحی هستی که با من قدم می زنی
من رهایی از عشق را نیاموختم
نیاموختم بگذارم بروی
مدت هاست برایم یک قمار بودی
آنچه ساختیم...
آنچه ساختیم...
آنچه ساختیم به پایان رسید
آنچه ساختیم به پایان رسید
تنها چیزی که برایمان مانده بود
تنها چیزی که برایمان مانده بود
آنچه ساختیم به پایان رسید
آنچه ساختیم به پایان رسید
باد از ما گرفت (داشته هامان را)
باد از ما گرفت (داشته هامان را)