ترسی از نردبان ندارم
هر اندازه که بلند تر باشد ، دوست دارم بالاتر روم
و بسان نیلوفری پیچان به بالا خزم
که آموخته است در میان خارا سنگ ها زندگی کند
می خواهم در این سیاحت همراهی ات کنم
زیرا با دل و جرات چون تو شده ام
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
که موسیقی مان قطعه ای از این دنیای پیرامونمان نیست
در تلالو خورشید دنبال می کنم تو را ، آواره و سرگردان
سیم های گیتار تو اند که با فریادی بس عمیق می خوانندم
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
هیچ کس نمیتواند از ستارگان ما را پایین بیاورد
در آنجا روح تو و من با یکدگر شریک می شوند
از آنها شادی می بارد
آزاد چون برگی که از شاخه ای ریزان و گریزان است
پایکوبان و رقصانی در کنارم و من نیز همراهت
فرشتگانی که نقششان هرگز به جایی حک نشده
گردان و چرخ زنانند سوی ابدیت
می خواهم در این سیاحت همراهی ات کنم
زیرا چون تو مرجانی شده ام (مرجان نماد شادی و خوشبختی است و دارنده اش را قادر می سازد تا از زندگی لذت ببرد )
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
که موسیقی مان قطعه ای از این دنیای پیرامونمان نیست
در تلالو خورشید دنبال می کنم تو را ، آواره و سرگردان
دستان تو اند که با فریادی بس عمیق می خوانندم
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
هیچ کس نمیتواند از ستارگان ما را پایین بیاورد
در آنجا روح تو و من با یکدگر شریک می شوند
زندگی من ، بیا همراه شویم با یکدگر
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
که موسیقی مان قطعه ای از این دنیای پیرامونمان نیست
در تلالو خورشید دنبال می کنم تو را ، آواره و سرگردان
دستان تو اند که با فریادی بس عمیق می خوانندم
با یکدگر ، بیا همراه شویم با یکدگر
هیچ کس نمیتواند از ستارگان ما را پایین بیاورد
در آنجا روح تو و من با یکدگر شریک می شوند
زندگی من ، بیا همراه شویم با یکدگر
و می نوازیم برای شادی و خوشحالی