گلهای لیمویی
در دور دست ها، خیلی دور دورا در جنوب
جایی که تابستوناش گرم و عاشقانه اس
و زمستوناش سرد و بی تو
من و شهر با هم احساس سرما می کنیم
اگه بیام میگیم که اقلیم رو با خودت بیار و برکت رو پیدا کن و پهن کن رومون
اون آوبزای موهاشو بزنه و بیاد بشینه روبروم در حالیکه میبوسمش گل عسل لباشو بنوشم
گناهش پای من که در آغوشت بگیرم ، هم زهرم، هم گلهای لیموییم شهرم باشی
خدایا صدامو بشنو ، بیکس بودنمو نمیفهمه خدایا به دادم برس خدایا
خدایا صدامو بشنو ،بیچاره بودنمو نمیفهمه خدایا یاریم کن خدایا
با تنهایی ، در فضایی کوچک،در مجرایی که هیچ خروجی نداره اگه دعایی بکنم تورو میخوام ، اگه بخوام دعایی بکنم که اجابت بشه ، آمین بگم که اتفاقی بیفته، حتی حاضرم در خاک تو عمرم به پایان برسه
اون آوبزای موهاشو بزنه و بیاد بشینه روبروم در حالیکه میبوسمش گل عسل لباشو بنوشم
گناهش پای من که در آغوشت بگیرم ، هم زهرم، هم گلهای لیموییم شهرم باشی
خدایا صدامو بشنو ، بیکس بودنمو نمیفهمه خدایا به دادم برس خدایا
خدایا صدامو بشنو ،بیچاره بودنمو نمیفهمه خدایا به دادم برس خدایا