Lightning [Persian translation]

کنترل دست توئه

دکمه توقف ضربان قلبم رو میزنی

کسی همه هوا رو میدزده

پس حالا دیگه نمیتونم حرف بزنم

میدونم که تعقیب شروع شده

احساس میکنم که انگار

وقتم رسیده

چند بار پرواز میکنم

به درون فکرت؟

حالا با سرعت میگذره

از یه جای امن

آره پوستت

لمس کردنت،بوسیدنت

عجله داریم

و حالا میرسه به اینکه

وقتی لبهات لبهای منو لمس میکنن

این بوسه زندگی بخشه

میدونم میدونم

یه کم ترسناکه

ممکنه مثل این باشه که داریم با

رعد و برق بازی میکنیم

طوری همدیگه رو لمس میکنیم که انگار

دفعه اولمونه

میدونم که یه کم ترسناکه

ممکنه مثل این باشه که داریم با

رعد و برق بازی میکنیم

فقط تو و من و

و لباسهایی که توی اتاق تاریکن

چیزهایی یاد میگیریم که

توی کلاس یادمون نمیدن

حالا تو اینجایی

و احساس ترس میکنی

ولی همه چیز کاملا واضحه

من از اولین باری که به هم خوردیم

عاشقت شده ام

مثل یه ولتاژ الکتریکی از کنترل خارجم