،طوفانها میشکنند در سرم
در درونم از عشق
من در تو قلبم را
گرفتار کردم خیلی وقت پیش
از روزی که دیدمت به بعد
نتونستم بیام به خودم
چطوری نگاه کردی که
از فکرم بیرون نمیری
گشتن[شناختن] لابهلای چنین جاهایی دشواره
دورت بگردم ، از دوستت داشتن دوباره سیر نمیشم
برای عاشق هر آدرسی پرسیدنی نیست
گم شدم تو راهت
دوباره از سر شروع کنم
جمع شدم در خانه قلبم دوباره
آن که در جستجویش بودم تو بودی مگر
من جداشدم [کنده شدم از این راه] با اجازه تون
این راه به سمت لیلا میره
برگردانده شدم به خانه قلبم دوباره
چیزی که در جستجویش بودم تو بودی آیا
من جداشدم با اجازه تون
این راه به لیلا میره
(هر راهی به لیلا میره)