عشقی که یک بار از دیوار آویزون بود
یه معنیی داشت اما حالا دیگه هیچ معنیی نداره
فریاد در سالن پخش شد
اما من هنوزم درد دسامبر رو به یاد میارم
اوه، چیزی واسه گفتن وجود نداره
متاسفم دیگه خیلی دیر شده
از تمام اون خاطرات خلاص شدم
بذار از بین برن ، فقط بذار از بین برن
من گفتم خداحافظ همشون در آتش انداختم
بذار از بین برن ، فقط بذار از بین برن
تو برگشتی تا پیدام کنی اما من رفته بودم
حالا این مکان خالیه دقیقا مثل حفره ای درون قلب من به وجود اومده
انگار ما اصلا هیچی نبودیم
این معنیی نیست که تو برای من داشتی ، من فکر می کردم که ما برای هم معنیی داریم
اوه چیزی برای گفتن وجود نداره
متاسفم دیگه خیلی دیر شده
من از تمام اون خاطره ها خلاص شدم
بذار از بین برن ، فقط بذار از بین برن
من گفتم خداحافظ و همشون رو توی آتیش انداختم
بذار از بین برن ، فقط بذار از بین برن
و بذار برن ، حالا من فهمیدم
یه زندگی جدید پایین این جادس
و وقتی که این درست بشه ، تو همیشه میدونی
پس این دفعه نمیذارم از بین برن
اینجا فقط یک چیز برای گفتن وجود داره
هیچ وقت واسه عشق دیر نیست
از تمام اون خاطرات خلاص شدم
من گذاشتم از بین برن ، گذاشتم از بین برن
و دوتا خداحافظی زندگی جدیدمون رو هدایت کرد
نذار برم ، اجازه نده برم
نمیذارم بری
تو هم نذار من برم