برف میباره روی تپه ها
نمیمونه رد پا
موندم من از همه جدا
یه ملکه تنها
درونم مثل بیرونم برف و بوران
نکنم دیگر سر خود نما
تنها بمان ، تنها بخوان
تا نشود راز تــــــو عیان
نمیخواهم کنم پنهان
از این و آن
رهاشو رهاشو
مهنت بسه پاشو
رها شو ، رها شو
قدم بردار و راهی شو
مهم نیست تنها شم تا کی
نکنم نهان
سردی دســـتام مثل ماه دی
خطری ندارم من دور از همه این بالا
دیگه دست هیچکس اینجا نمیرسه بهم حالــــا
دیگه سرما میاد هر سو
یخ و برف اینجا توی کوه
حصاری نیست فراری نیست
راهیست
رها شو ، رها شو
مهنت بسه پاشو
رها شو رها شو
قدم بردار و راهی شو
اینجا من دیگه میمونم
میسازم طوفان
میسازم من یه قصری از برف و بوران
ستون هایش یخی و سرد از جنس طوفان
چلچراغش در آسمان گردد درخشان
گذشته های من
دیگه گذشتن
رها شو ، رها شو
مهنت بسه پاشو
رها شو ، رها شو
قدم بردار و راهی شو
مهم نیست تنها شم تا کی
نکنم نهــــــــــــان
سردی دستام مثل ماه دی