از پیاده رفتن به خونه و صحبت کردن در مورد بار مشکلات
تا دیدن نمایش ها در لباس شب همراه با تو
از تماس با دستپاچگی تا بد مستی
تا پاسی از شب بیدار موندن و از خواب برخاستن با تو
ولی ما اینک دیگه در حاشیه آرمیده ایم
و بر چیزی تمسک جستیم که نیازی به اون نیست
تمام این توهماتی که در مخیله ماست
ما را در نهایت به زانو در خواهد آورد
پس بذار دیگه همه چیز تموم شه
فقط بذار تا چنین شه
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
هر آنچه دیگه در هم شکسته
باید اونو به دست نسیم سپرد
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
و منم من
از پرت کردن لباس بر کف اتاق
تا نشون دادن چنگ و دندون و کوبیدن درب بر روی تو
اگه این تمام اون چیزیه که ما برای اون داریم زندگی میکنیم
پس اصلا چرا داریم اونو انجام میدیم
اونو انجام میدیم و بازم اونو تکرار میکنیم
من قبلا خودمو میشناختم
مضحکه وقتی ما چیز دیگه ای میشیم
چقدر تصوراتمون دچار تغییر میشن
فکر کنم دیگه وقتشه راهمونو از هم جدا کنیم
لذا بذار دیگه همه چیز تموم شه
فقط بذار تا چنین شه
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
هر آنچه دیگه در هم شکسته
باید اونرو به دست نسیم سپرد
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
و منم من
سعی میکنی دستتو توی دستم جفت کنی
در حالیکه میدونیم اونا بهم تعلق ندارن اصلا" اجباری در کار نیست
که مرا ملزم به اینکار کنه، نه
هوو
وقتی سعی دارم این بار گران را به بالای تپه حمل کنم
در حالیکه سنگین تر از اونه که بتوان اونو تحمل کرد
اینطور می اندیشم که اینک وقتشه که هر کس راه خودشو بره
پس بذار دیگه همه چیز تموم شه
فقط بذار تا چنین شه
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
هر آنچه دیگه در هم شکسته
باید اونو به دست نسیم سپرد
بذار باد خاکسترو ببره
و تو هم منو بفراموشی بسپر
بذار دیگه همه چیز تموم شه
فقط بذار تا چنین شه
چرا تو نباید تو باشی
و منم من
و منم من