[ترجیع بند]
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
نمیتونم بگیرم دیگه جلوی خودمو
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
پشتمو میکنم و میکوبم در رو
[قطعهٔ ۱]
میدرخشد سفیدی برف روی کوه امشب
بی هیچ ردّ پایی
پادشاهیای در انزوا، گویی منَم ملکهاش
زوزه میکشد باد، همچون طوفان پرچرخ ِ درونَم
نمیتونم تو خودم نگهش دارم، سعیم رو کردم به خدا
[قطعهٔ ۲]
راهشون نده تو،نگذار ببینند منو
دختر خوبی باش
همیشه باید باشی
پنهانکن، نه احساس
نذار بفهمند
خوب، حالا فهمیدن
[ترجیع بند]
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
نمیتونم بگیرم دیگه جلوی خودمو
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
پشتمو میکنم و میکوبم در رو
اینجام، و میمونم اینجا
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
بههرحال سرما هم هیچوقت نیازرده منو
[قطعهٔ ۲]
بامزهس که یه مقدار فاصله
همهچی رو کوچیک میکنه
ترسهایی که وقتی درچنگداشتن منو
اصلا نمیرسن به من
تو این هوای رقیق ِ سرد
آخرش میتونم نفس بکشم
میدونم، عمری رو گذاشتم پشت سر
اما آسودهتر از اون شده که بشینم به سوگ
[ترجیع بند]
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
نمیتونم بگیرم دیگه جلوی خودمو
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
پشتمو میکنم و میکوبم در رو
اینجام، و میمونم اینجا
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
بههرحال سرما هم هیچوقت نیازرده منو
[قطعه میانی]
یخزده ایستادهام در انتخابم از زندگی
پیدا نمیکنی منو، پشتسرگذاشتم همه گذشته رو
دفن ِش کردم تو برف
[ترجیع بند]
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
نمیتونم بگیرم دیگه جلوی خودمو
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
پشتمو میکنم و میکوبم در رو
اینجام، و میمونم اینجا
رهاکن خودتو
رهاکن خودتو
بههرحال سرما هم هیچوقت نیازرده منو
رهاکن خودتو، رهاکن خودتو
رهاکن خودتو