اين آوازيست
كه همانند من و توست
تو ، تو دوست داشتي مرا
و من نیز تو را
زندگی کردیم من و تو
در بر یکدگر
تويي كه دوست داشتي ام
مني كه دوست داشتمت
هستی اما جدایشان می کند
آن عاشقان را
به آرامی
بي هيچ صدايي
و دريا نیز از روي ماسه ها می زداید
رد پاي عشاق جدا شده را
هستی اما جدایشان می کند
آن عاشقان را
و برگهاي ريزان
به آرامی
بي هيچ صدايي
انباشته شده ، كنار پنجره
و دريا نیز از روي ماسه ها می زداید
برگهاي پاييزي
ردپاي عشاق جدا شده را
در رنگهاي سرخ و طلايي
هستی اما جدایشان می کند
آن عاشقان را
به آرامی
بي هيچ صدايي
و دريا نیز از روي ماسه ها می زداید
رد پاي عشاق جدا شده را