Les choses simples [Persian translation]

می‌شه، می‌شه من‌و بِبَری دور، دور دورا

به موج،‌به ابر، با دستام تو دستات

می‌شه، می‌شه بگی به‌م،‌که همه چی تموم‌ی

فقط منتظر همین‌َم،‌وقتی نفس می‌کشم رو گردنامون

بِبَرم پیاده‌روی

تو لنگرگاه‌ها، تو جنگل

می‌شه دیوونه‌م کنی

می‌تونی،‌با یه کلمه

اجازه می‌ده خدا

دوست داره چیزای ساده رو خدا

قلب من رو تن‌ ِ‌تو

اگه دوست داری چیزای ساده رو

نه، نذار باشیم

مثه بقیه

لا،‌لالالا ،‌لالالا

نه،‌نذار باشیم

مثه بقیه

لا،‌لالالا ،‌لالالا ،‌لالالا ،‌لا لا لا

می‌شه،‌می‌شه دعوت‌م کنی به شام

در زیباترین میزها،‌ هیچ باک‌َم نیست

می‌شه،‌می‌شه بازی کنی با جذابیت‌هات

بیا پیش‌َم،‌بذار پایین بیاد بازوهام

ببرم پیاده‌روی

تو لنگرگاه‌ها، تو جنگل

می‌شه دیوونه‌م کنی

می‌تونی،‌با یه کلمه

اجازه می‌ده خدا

دوست داره چیزای ساده رو خدا

قلب من روی تن‌ ِ‌تو

اگه دوست داری چیزای ساده رو

نه، نذار نباشیم

مثه بقیه

نه،‌نذار باشیم مثه بقیه

لا،‌لالالا ،‌لالالا، ،‌لالالا ،‌لا لا لا

ببرم با خودت عزیزم، بذار وابدم به وسوسه

مردهای بزرگ پشت یه هیجان پنهان‌ند

پروازم بده عزیزم،‌بگو کجا وایستادیم

مردهای بزرگ پشت یه هیجان پنهان‌ند

ببرم پیاده‌روی

تو لنگرگاه‌ها، تو جنگل

می‌شه دیوونه‌م کنی

می‌تونی،‌با یه کلمه

اجازه می‌ده خدا

دوست داره چیزای ساده رو خدا

قلب من روی تن‌ ِ‌تو

اگه دوست داری چیزای ساده رو

لا، لالالا،‌ لالالا

اگه دوست داری چیزای ساده رو

لا، لالالا،‌ لالالا

لا لا لا لا لا لا لا