زیر ماه نقرهفام، تو هوای استوایی
حس گل نیلوفر بهم دست میده، نزدیکتر بیا
انرژیتو میخوام، رایحهٔ خوشتو میخوام
تو سرنوشت منی، وِرد و ذکر منی
اصلاً نمیدونستم که میتونم با چشم سومم (چاکرای ششم در ادیان هندی) چیزی رو با این وضوح ببینم
اصلاً نمیدونستم کارما میتونه اینقدر میوهدهنده (مثمر ثمر) باشه و منو به زندگیت وارد کنه
شاید امشب تازه آغاز یک چیز جادویی باشه (اوه، اوه)
منو ببر پایین رودخونه
زیر خورشیدی که به رنگ نارنجی خونی است
اسممو صدا کن مثل وقتی کتاب مقدس میخونی
بذار قلبم مثل یه طبل بکوبه
عشاق افسانهای، ما میتونیم عشاق افسانهای باشیم
عشاق افسانهای، ما باید عشاق افسانهای باشیم
در تاریخ ثبت بشیم
با هم برای همیشه در ابدیت ثبت بشیم
تو کلئوپاترایی
تو ژولیت شرمرویی
هر کاری برای عشقت میکنم، در خوشی یا ناخوشی با همیم
اصلاً نمیدونستم که میتونم با چشم سومم چیزی رو با این وضوح ببینم
اصلاً نمیدونستم کارما میتونه اینقدر میوهدهنده (مثمر ثمر) باشه و منو به زندگیت وارد کنه
شاید امشب تازه آغاز یک چیز جادویی باشه (اوه، اوه)
منو ببر پایین رودخونه
زیر خورشیدی که به رنگ نارنجی خونی است
اسممو صدا کن مثل وقتی کتاب مقدس میخونی
بذار قلبم مثل یه طبل بکوبه
عشاق افسانهای، ما میتونیم عشاق افسانهای باشیم
عشاق افسانهای، ما باید عشاق افسانهای باشیم
[سازی]
(عشاق افسانهای)
(عشاق افسانهای)
(عشاق افسانهای)
منو ببر پایین رودخونه
زیر خورشیدی که به رنگ نارنجی خونی است
اسممو صدا کن مثل وقتی کتاب مقدس میخونی
بذار قلبم مثل یه طبل بکوبه
عشاق افسانهای، ما میتونیم عشاق افسانهای باشیم
عشاق افسانهای، ما باید عشاق افسانهای باشیم
منو ببر پایین رودخونه
زیر خورشیدی که به رنگ نارنجی خونی است
اسممو صدا کن مثل وقتی کتاب مقدس میخونی
بذار قلبم مثل یه طبل بکوبه
عشاق افسانهای، ما میتونیم عشاق افسانهای باشیم
عشاق افسانهای، ما باید عشاق افسانهای باشیم