من باید با این سیستم بازی کنم
اما در باد مثل مگس پرواز میکنم
من خیلی ناراحتم چون شاخه ها حرکتم میدن
من فقط نفرت دارم،اما دوست دارم عاشق باشم
میگردم دنبال طبیعت جایی که گوی قل میخورد
میگردم دنبال رودها و رودخانه هایی که جریان دارند
باید صدای آزادی رو داد بزنم، میان قاصدک ها پس از آینده
دنبال یک عزیز واقعی گشتم،اما فقط بدهاش باقی مانده
باید آب گل آلود بنوشم،غذای شور بخورم
باید با رنگ سیاه آرایش کنم
باید روحمو آزاد کنم و یک لباس بپوشانم
باید روی بیت (ضرب) قافیه هامو بنویسم
باید روانم رو آزاد کنم
به خدا دعا کنم
اما استراحتی ندارم
نیاز ندارم خواندنی رو بخوانم
من گوش نمیدم به مردمی که حرفای گنده میزنن
من فقط میخوام زندگی خودمو کنم
وقتشه،وقتشه
من همه چیمو میدم
وقتشه،وقتشه
من میخوام زندگی خودمو کنم
زندگی خودم
زندگی،زندگی
من همه چیمو ميدم
باید شعرمو بگم
مثل یک متفکر فکر کنم
نگاه میکنم به سرنوشتم که مثل شاعری که فرمونو میچرخونه
باید زانو بزنم،مثل کاشی کردن
من فقط میتونم متنفرباشم،اما میخوام که عاشق باشم
من باید عزاداری کنم،چون به طاعون گرفتارم
من نمیتونم درخشش خورشید رو تو آسمون ببینم
همش تو ابرهام،نمیتونم آفتاب بگیرم
نگرانی من این است که مثل غلطک قل بخورم
من میفهمم طوفانی که میاد مثل آبی که از دوش میاد
نمیبینم رنگین کمان اما مثل سرسره سر میخورم
زندگی من رو برای شنا کردن فرستاد،مثل شناگرها شنا میکنم
همیشه من در ماهی گیری فقط چکمه گرفتم به جای ماهی
اما وقتی که خاکستر آتیش میگیره
من احساس میکنم
و وقتی که عصبانی هستم،باید طناب درست کنم
راه من هموار است،وهرچیز در این راه است مثل مخلوط کردن خمیر است
من فقط میخوام زندگی خودمو کنم,
وقتشه،وقتشه
من همه چیمو میدم
وقتشه،وقتشه
من میخوام زندگی خودمو کنم
زندگی خودم
زندگی،زندگی
من همه چیمو ميدم