روز به روز، من هنوز دلتنگ تو هستم
دلتنگ خنده هایت
که در آن می توانستم
آن همه فال های قشنگ را بخوانم
روز به روز، بر خلاف خودم، صدایت را می شنوم
که صحبت می کند یا آواز می خواند
و بعد برای من
شگفتی های جدید می آفریند
من سعی کردم آن شب های دیوانگی را فراموش کنم
که در تب
یک عشق رویایی گذشتند
که هیج چیز جایگزینش نمی شود
من سعی کردم آن بازی ها و آن گریه ها را فراموش کنم
همه ی آن زخم های
این ماجرا را
که دیگر پاک نخواهند شد
روز به روز، من هنوز دلتنگ تو هستم
من اندوه زندگی دارم
مثل یک قایق بی اختیار
در پایین موج
تو طوفان منی
من سرگشته هستم
و همین الان هم ولگرد هستم
منطق من به بیراهه می رود
حتی گیتارم هم
دیگر نمی تواند بنوازد
روز به روز، من هنوز دلتنگ تو هستم
عشق من (مثل یک قایق) واژگون شده
قلبم تکه تکه شده
و همه مرا ترک کردند
بدون تو چه اهمیتی دارد
که زمان مرا به کجا می برد
من دیگر کسی را ندارم
من از پیش
آخرین شانسم را از دست دادم
دلتنگ تو هستم