قبل از آشناییمان من حسود نبودم
اکنون هر زنی که می بینم یک تهدید بالقوه است
و من انحصار طلبم، چیز خوبی نیست
تو از من شنیده ای که گفته ام سیگار کشیدن تنها ایراد من است
ولی اینک این موضوع حقیقت ندارد
اکنون همه چیز جدید است
و هر آنچه استنباط کردم واژگون گردیده
ازت خواهش می کنم
نروی عواطفت را اتلاف کنی
تمام عشقت را برای من بگذار
همچون شلیک به یک اردک نشسته بود
مختصر گفتگویی، لبخندی و عزیزم گرفتار شدم
هنوز نمی دانم تو با من چه کردی
یک زن بالغ هرگز نباید به این سادگی بیفتد وقتی تو را نزد خود ندارم
حس نوعی ترس دارم
ناکام، غرورم را زیر پا میگذارم
ازت خواهش میکنم
نروی عواطفت را اتلاف کنی
تمام عشقت را برای من بگذار
نروی سرسپردگیت را با کسی قسمت کنی
تمام عشقت را برای من بگذار
من چند مورد رابطه عشقی مختصر داشتم
آنها دوام زیادی نداشتند و
آنها موارد خیلی نادری بودند
تصور میکردم این امری منطقی است
این حقیقت را دو چندان
غیر قابل فهم میکند
چون همه چیز جدید است
و همه چیز تو هستی
و هر آنچه استنباط کردم واژگون گردیده
چکار می توانم کنم
نروی عواطفت را اتلاف کنی
تمام عشقت را برای من بگذار
نروی سرسپردگیت را با کسی قسمت کنی
تمام عشقت را برای من بگذار