مدتی است که در سفر بودهام ولی نمیدانم به کجا
مدتی است که دلم برایت تنگ شده است ولی برای تو مهم نیست
مدتی است که در حال پرسه زدن بودهام، یونان و روم را دیدهام
در طبیعت گم شدهام، بسیار دور خانه
بله، بله
به آفریقا رفتهام به دنبال روحم
و حس میکنم بازیگری هستم که به دنبال نقشی میگردد
به عربستان رفتهام، هزاران ستاره را دیدهام
در بلوارهای آنجا شامپاین نوشیدهام
بسیار خسته و درماندهام
از اینکه همیشه در تلاش برای تغییر دادن شرایط بودهام
پس خداحافظی میکنم
بخند، بخند
نزدیک بود بمیرم
به هندوستان رفتم ولی آنقدر سرد بود که تمام وجودم یخ زد
در شهر زندگی میکنم ولی کاملاً تنها هستم
مدتی است که در سفر بودهام ولی نمیدانم به کجا
مدتی است که دلم برایت تنگ شده است ولی برای تو مهم نیست
متنفرم از اینکه کسی جواب منفی به من بدهد
چه آسیبی به غرور من زدی
حس میکنم کنار زده شدهام
ولی بخند، بخند، بخند
نزدیک بود بمیرم
به دوردستها سفر کردهام
نمیدانم چه کسی راهنمای من خواهد بود.
در دنیای خیالی زندگی میکنم که بیش از حد دور است
ولی این حد از تنهایی بیش از اندازه سخت است
در حال پرسه زدن بودهام و حس تنهایی دارم
هدفم را از داست دادم و خانهام را از دست دادم.
بسیار خسته و درماندهام
اکنون، به کنار رانده شدهام
حس میکنم همه از من متنفر هستند
وقتی میخندی و میخندی
نزدیک بود بمیرم
(به دوردستها سفر کردهام
نمیدانم چه کسی راهنمای من خواهد بود. )
غرورم آسیب دید، آسیب دید، آسیب دید
(به دوردستها سفر کردهام)
سفر کردهام
(به دوردستها سفر کردهام
نمیدانم چه کسی راهنمای من خواهد بود. )
(به دوردستها سفر کردهام)