عشق من ...
اگر من ، بزیر پیچ و تاب پاهایت هستم
اگر من ، در یک پیچ و تاب باسن تو غرق هستم
اين بهشت است ، بهشت من
گریزان عشق من ...
می ستانی و از خود می رهانی ام ، مچاله می کنی و به گوشه ای می افکنی ام
به بهشتین جای دیگری می روی و همچون پرندگان زرین پر ، بازمیگردی
به مانند سگی ولگرد درکنار پاهایت نگه داشتی ام
دیگر بار، دهانم ، دیوانه وار
به جان پوستت می افتد باز
بازگردان به من دهانت را و آتش به جانم زن
دیگر بار فرو میریزم
از بلندای سینه هایت به سوی هر دو پایت
لب های شریکی من
لب های تقسیم شده ، عشق من
لبانت را با دیگران نمی توانم شریک کرد
که شریک می کنم فریب را و روزها و درد هایم را
لبانت را با دیگران نمی توانم شریک کرد
آه عشق من ، آه عشق شریکی من
عشق هوسباز و دم دمی من
(آنکه هر زمان تغییر اندیشه و رای و عقیده دهد)
دوستانت به حق و نا حق تو را همیشه در کنارخود دارند
و من همیشه باید صبورانه در انتظار باشم
تا کمی لمس کنم تو را
درخشندگی و برق الکل
نوا های تنهایی در زیر پرتو خورشید فریاد سر می دهند
آه ، دهانم در شعله های سوزان عشق می سوزد و درد می کشد ، برهنه می شوی ، ای فرشته خو
آنگاه میروی
دیگر بار، دهانم ، دیوانه وار
به جان پوستت می افتد باز
بازگردان به من دهانت را و آتش به جانم زن
دیگر بار فرو میریزم
از بلندای سینه هایت به سوی هر دو پایت
لب های شریکی من
لب های تقسیم شده ، عشق من
لبانت را با دیگران نمی توانم شریک کرد
که شریک می کنم فریب را و روزها و درد هایم را
لبانت را با دیگران نمی توانم شریک کرد
آه عشق من ، آه عشق شریکی من
آن بهتر که بشکنم به باریکه ای ازنور
که از نظر بپوشانم فراموشی را ، عشق من
اما دیگر نمی توانم
شریک کرد لبانت را ، شریک کرد بوسه هایت را
آه لب های شریکی !!
بی اندازه دوستت دارم با تمامی ایمانم ،
دوستت دارم اگرچه شریکی با دیگران
لبانت تسلط دارند
بی اندازه دوستت دارم با تمامی ایمانم ،
دوستت دارم اگرچه شریکی با دیگران
و تو هنوز بر خودت مسلط هستی