جلوی در پیداش کردم
یه شب که داشتم برمیگشتم خونه
همه جا دنبالم میومد
حالا برگشته
بفرما اینجاست.
رد پای عشقای مرده رو بومی کشید
و قدم به قدم منو تعقیب می کرد.
فاحشه ای که شیطون آورده برام
حالا برگشته، بفرما اینجاست
با اون صورت لاغر مردنیش
با چشمای درشته گود افتاده
اون کاری می کنه که دلمون بخواد دنبالش بریم
اون کاری می کنه که دلمون بخواد بزنیم زیر گریه
اون کاری می کنه
که صبحا رنگ پریده باشیم
و تو طول شب پشیمون.
این فاحشه یه کاری می کنه حتی تو دل تابستون زمستونو احساس کنیم
تو پیرهن ابریشمیه غمگینت
با موهایی که افتضاح آرایش شده
دلی داری که معدن ناامیدیه.
تو اصلا به چشم کسی خوشگل نمیای
یالا، برو یه جای دیگه
اون قیافه ی غمگین وبیچارتو نشون بده.
من اصلا حوصله ی بدبختی و ندارم
برو و دست از سر من بردار
من هنوز دلم می خواد برقصم
دلم می خواد مست از بهار بشم
دلم می خواد شب زنده داری کنم
با قلبی که می طپه
با یه قلب طپنده
قبل از اینکه زنگ آخرین ساعت زندگیم به صدا در بیاد
تا آخرین نفسم
دلم می خواد بازم بگم
دوسِت دارم
و دلم می خواد از عشق بمیرم.
گفتش : ”درو برام باز کن
من قدم به قدم دنبالت اومدم
من تمام عشق های مرده ی تو ام
من برگشتم ، بفرما اینجام
همون مردای جذابت
که برات شعر های قشنگ می خوندن
همون پسر بچه ها
همون رمبو های ۱قلابیت
ورلن های۲ دروغینت
خوب حالا دیگه تموم شدن.
از اون موقع تا حالا اونه که باهاش شب زنده داری می کنم
و به گردنم آویزونه.
چسبیده به رونام
و سرشو می ذاره رو زانوم
همه جا دنبالم میاد
و قدم به قدم تعقیبم می کنه
و جلوی در منتظرم می مونه
اون برگشته ، بفرما اینجاست
تنهایی ، تنهایی