دیدی؟ نگاه کن که ورای "ما " چیز دیگری هم بود
چیزهایی که تجربه کردیم انگار همه دروغ بود
در تقدیرم این هم بود ؟
که محبوبم رو با دیگران ببینم؟
چشمانم کور شود اگر چنین چیزی را ببینم
و دیگر هرگز نتوانم ببینم
ای یار دستانت کجاست؟
یا نرو یا مرا هم با خودت ببر
میدانی که من بی تو نمیتوانم زندگی کنم
و با حسرت میمیرم
به نظر می رسد که در عمرم شبهایی هم به بی خوابی میگذرند
و لحظه ها تک به تک خنجری به قلبم فرو می کنند
در تقدیرم این هم بود ؟
که محبوبم را با دیگران ببینم؟
چشمانم کور شود اگر چنین چیزی را ببینم
و دیگر هرگز نتوانم ببینم
ای یار دستانت کجاست؟
یا نرو یا مرا هم با خودت ببر
میدانی که من بی تو نمی توانم زندگی کنم
و با حسرت میمیرم