يك صبحي، كه نسيم موهايم را نوازش ميكند و
(رد و اثرش را سپيد سپيد باقي ميگذارد و میرود (اشاره به موهای سپید
و خورشيد وقتي كه به آيينه نگاه ميكنم
از خطوط صورتم يك سيماي جديد نشان خواهد داد با كمي اندوه
نه نميشه هنوز زوده
خواهش ميكنم كمي دير كنيد
اصلا آماده نيستم هنوز
خواهش ميكنم بهارهايم را بزارين بمونن كمي ديگر
خزان براي من آشنا نيست
نه نميشه صبر كن
صبر كن نميتوني بروي
صبر كن اي رنگ چشمان من
نميتوني پيش ابرها برگردي
اي زمونه ديوانه نه نميتوني منو بگيري
نميتوني به عمر من اون رنگهاي تيره و ماتم را بزني
نه نميشه هنوز زوده
خواهش ميكنم كمي دير كنيد
اصلا آماده نيستم هنوز
خواهش ميكنم بهارهايم را بزارين بمونن كمي ديگر
خزان براي من آشنا نيست
ميدونم اون روز با رنگ ديگري خواهد آمد
و اجباري نيست كه، اون رنگ را هيچ دوست ندارم
چي ميشه اگر كمي ديگر به من زمان بدين
اي سالها، خشمتون رو هيچ اما هيچ درك نميكنم
نه نميشه هنوز زوده
خواهش ميكنم كمي دير كنيد
اصلا آماده نيستم هنوز
خواهش ميكنم بهارهايم را بزارين بمونن كمي ديگر
خزان براي من آشنا نيست
نه نميشه صبر كن
صبر كن نميتوني بروي
صبر كن اي رنگ چشمان من
نميتوني پيش ابرها برگردي
اي زمونه ديوانه نه نميتوني منو بگيري
نميتوني به عمر من اون رنگهاي تيره و ماتم را بزني
نه نميشه هنوز زوده
خواهش ميكنم كمي دير كنيد
اصلا آماده نيستم هنوز
خواهش ميكنم بهارهايم را بزارين بمونن كمي ديگر
خزان براي من آشنا نيست