تا جوانی میرسد غم بر سر غم میرسد
رنج و درد و عاشقی همیشه با هم میرسد
به یکی صبر زیاد به دیگری کم میرسد
مگر ای سنگ صبور مسافـرِ دیار دور
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
قصهها گُل میکند، گُل شاخهها میشکند
دل و دل خانۀ ما جدا جدا میشکند
بال مُــرغ بخت ما روی هـوا میشکند
قصهها گُل میکند، گُل شاخهها میشکند
دل و دل خانـۀ ما جدا جدا میشکند
بال مُرغ بخت ما روی هـوا میشکند
تا جوانی میرسد غم بر سر غم میرسد
رنج و درد و عاشقی همیشه با هم میرسد
به یکی صبر زیاد به دیگری کم میرسد
مگر ای سنگ صبور مسافـرِ دیار دور
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
تا شب از خستگی قافله آگاه میشود
کوله بـار غـزل ما مصرف راه میشود
خرمن خاطرههـا به زیر پاها میشود
صبر ما سر میرود، بانگ اسیری میرسد
فصل پیری میرسد، بهانهگیری میرسد
ناصبوری پا بـه پای ناگزیری میرسد
تا جوانی میرسد غم بر سر غم میرسد
رنج و درد و عاشقی همیشه با هم میرسد
به یکی صبر زیاد به دیگری کم میرسد
مگر ای سنگ صبور مسافـرِ دیار دور
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد