صحنه خالی(1)، صحنه خاموش
بی تحرک، بی نمایش
نیمکت ها گیج، گیج و واژگون
به امید یه نوازش
پشت صحنه، بغض تصویر
روی آینه های غمناک
روی صحنه غیبت نور
روی پرده(2)، یه وجب خاک
همه رفتن(3)، همه رفتن، همه با هم
همه جز خاطره و یاد
درها باز و بسته میشن
ولی با دلسوزی باد
عمر بازیگری من
عمر شبنم روی برگ بود
عمر عشق بازی شیشه
با هوس های تگرگ بود
نه صدای دست و تحسین
نه گل میخک و بوسه
باورم نمیشه تو اوج
داره بال من می پوسه
بنویسید، بنویسید
روی سنگ ها، رو درخت ها
با شمام قصه نویس ها
بنویسید از همین جا(4)
چند بهار پیش تر از اینها(5)
دیو صحنه زیر پام بود(6)
توی اهل بی وفامون
اسم من مثل سلام بود(7)
حالا نه صدای تحسین
نه گل میخک و بوسه
باورم نمیشه تو اوج
داره بال من می پوسه