مامان، این مدال روی از من بردار
دیگه نمی تونم بیشتر از این ازش استفاده منم
داره تاریک می شه،انقدر تاریک که نمی تونم ببینم
احساس م کنم که انگار بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
مامان تفنگ منو بذار زمین
دیگه نمی تونم بیشتر از این بهشون شکیل کنم
آن ابر بزرگ سیاه داره میاد پایین
احساس م کنم که انگار بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم
تق، تق، بر دروازه بهشت می کوبم