دیر یا زود انسان با ترسهایش روبرو میشود
اول توی دلش خالی میشود
انسان دیر یا زود با واقعیّتها مواجه میشود،
مانند من
من نه از اتاقهای تاریک
و نه از جادوگرهای افسانهها
به اندازهٔ که از بیتوبودن نترسیدم
من کوچههای بنبست زیادی را دیدم،
و به خیلی جاها سفر کردم
ولی هیچگاه به این اندازه که در تو گم شدهام، گم نشده بودم
باور کن ولی هیچگاه به این اندازه که در تو گم شدهام، گم نشده بودم،
کم کم چشهایت را ببند
به آرامی دستهایت را دراز کن
من دستهایت را میگیرم و به تو گوش میدهم
کم کم چشهایت را ببند
به آرامی دستهایت را دراز کن
من دستهایت را میگیرم و به تو گوش میدهم
من ارزش عشقات را میدانم