کنار من آرام بگیر
مرا (در آغوشت) پنهان کن
و) نوازشم کن)
کنارم بخواب
و) مرا در آغوش بگیر)
قلبم در برابر سینه ات
لبانت روی گردنم
من عاشق چشمانت شدم
اما آنها هنوز با من غریبه اند
و احساسی که آنرا فراموش کرده بودم
من عاشق شده ام
مرا طوری ببوس که گویی می خواهی دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
این حس شبیه عاشق شدن است
عاشق شدن
عاشق شدن
کنار من آرام بگیر
، من پناهت خواهم شد
و تو بانوی من
من برای گرما بخشیدن به بدن تو خلق شدم
اما اکنون همچون باد وزنده سردم
پس تو مرا در آغوشت بگیر
قلبم در برابر سینه ات
لبانت روی گردنم
من عاشق چشمانت شدم
اما آنها هنوز با من غریبه اند
و احساسی که آنرا فراموش کرده بودم
من عاشق شده ام
مرا طوری ببوس که گویی می خواهی دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
این حس شبیه عاشق شدن است
عاشق شدن
عاشق شدن
آری، من هر حسی را تجربه کردم
از نفرت تا عشق
از عشق تا اشتیاق
از اشتیاق تا حقیقت
گمان می کنم اینگونه به شناخت تو رسیده ام
پس تو را به خود نزدیک می کنم
تا این احساس را فراموش کنی
پس مرا طوری ببوس که گویی می خواهی دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
این حس شبیه عاشق شدن است
عاشق شدن
عاشق شدن
پس مرا طوری ببوس که گویی می خواهی دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
دوستت داشته باشم
این حس شبیه عاشق شدن است
عاشق شدن
عاشق شدن