من جای همه اشک میریزم
و در کشاکش بین مان دیشب جان سپردم
و با باقی مانده همه این خوشی ها و مصیبت ها
بایستی چه کار کنم؟
میخواهم برایت سوپی بپزم تا گرمابخش روحت باشد
اما چیزی عوض نمیشد،هیچ چز تغییر نمیکند
فقط یک روز دیگر ست که که این اتفاقات را رقم میزند
فقط یک روز دیگر و هیچ چیز وفق مراد نیست
دی جی همان آهنگ همیشگی را پخش میکند
خیلی کارها را باید انجام دهم،باید پا به پای زندگی پیش بروم
از خودم میپرسم این غم و غصه روزی رهایم میکند
فکر کنم سلطان غم من هستم
سلطان غم
به گمانم فقط بگذارم و بروم
آیا اگر بمانیم آینده بهتری در انتظارم خواهد بود؟
فقط یک روز دیگری ست که که این اتفاقات را رقم میزند
فقط یک روز دیگر و هیچ چیز وفق مراد نیست
دی جی همان آهنگ همیشگی را پخش میکند
خیلی کارها را باید انجام دهم،باید پا به پای زندگی پیش بروم
از خودم میپرسم این غم و غصه روزی رهایم میکند
روزی تمام میشود؟من سلطان غم هستم
سلطان غم
من جای همه اشک میریزم
من تاوان تمام گناهان آینده خود را پیشاپیش داده ام
کسی نمیتواند با حرفهایش مرا دلداری دهد
فقط یک روز دیگه ست و هیچ چیز وفق مراد نیست
من سلطان غمم
سلطان غم