زمان از پشت سرم رد شد
هیچ کس نمی فهمه
دیگه شمعهاجا نمیشن
رو کیک تولدم
درحالی قدم رومن گذاشت
بالا رفت
هر سال یه هدیه شدی برام
مث یه بادبادک بی نخ
هیچ کس مث تو نشد
میچ کس مث تو نیومده و نخواهد اومد میدونم
میخواستم نمونه اونطور که هست
اما "اما"ها برایما ممنوعه
و"کاشکی" ها قفل شده
کسی مث تو نشد
هیچ کس نشد
خیلی محکم دوخته شدم
هیچ کس نمی فهمه
نمی دونی چطور درونم خون میگریه
و صورتم (غم رو)پنهان میکنه
درحالی قدم رومن گذاشت
بالا رفت
میدونم هیچ چیز همونطور که اومده
نمیره
هیچ کس مث تو نشد
میچ کس مث تو نیومده و نخواهد اومد میدونم
میخواستم نمونه اونطور که هست
اما "اما"ها برایما ممنوعه
و"کاشکی" ها قفل شده
کسی مث تو نشد
هیچ کس نشد