حاضر شدی و انگار یه جایی میخوایی بری
دست من به همه جا میرسه
نمیدونی که احساس منو؟
چند روزه که نمیتونم بفهمم
صبحانه های ما تنها تر شدن
دیگه داریم خالی نگاه میکنیم
انگار چیزی میدونی و ساکت شدی
تو که اشک چشمای منم دیدی
تو اولین گلی بودی که گرفتم
هیجانت رو از دست دادی
نه؛ باورت رو گم کردی
من نتونستم دل سیر بغلت کنم
تو خیلی به ما گناه کردی