نه از افسانه میترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حِرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را میشناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پنداری جدا باشد
خدا هرگز نمیخواهد خدا باشد
نمیخواهد خدا بازیچهٔ دست شما باشد
که او هرگز نمیخواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من ... هراس از وی ندارم من
هراسی را از این اندیشهها در پی ندارم من
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم نه کس با من
بگو زاهد ... بگو زاهد
پریشان تر تویی یا من
نه از افسانه میترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حِرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را میشناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر