کدوم شاعر، کدوم عاشق، کدوم مرد
تو رو دید و به یاد من نیفتاد
به یاد هقهق بیوقفهی من
توی آغوش معصومانهی باد
تو اسمت معنی ایثار آبه
برای خاک داغ خستگیها
تو معنای پناه آخرینی
واسه این زخمی دلبستگیها
نجیب و با شکوه و حیرتآور
تو خاتون تمام قصههایی
تو بانوی ترانههامی اما
مث شکستن من بیصدایی
تو باور میکنی اندوه ماهو
تو میفهمی سکوت بیشهها رو
هجوم تند رگبار تگرگی
که میشناسی غرور شیشهها رو
تو معصومی مث تنهایی من
شریک غصههای شبنم و نور
تو تنهایی مث معصومی من
رفیق قلّههای پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرتآور
تو خاتون تمام قصههایی
تو بانوی ترانههامی اما
مث شکستن من بیصدایی
ببین من آخرین برگ درختم
درخت زخمی از تیغ زمستون
منو راحت کن از تنهایی من
منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه، تنها امیدی
برای قلب من، این قلب مسموم
ردای روشن آمرزشی تو
برای این تن محکوم محکوم
نجیب و باشکوه و حیرتآور
تو خاتون تمام قصههایی
تو بانوی ترانههامی اما
مث شکستن من بیصدایی
نجیب و باشکوه و حیرتآور
تو خاتون تمام قصههایی
تو بانوی ترانههامی اما
مث شکستن من بیصدایی