خاطره [Khatereh] [English translation]

من به اعتبار چشمای تو بود سر رو بال عاشقی میذاشتم

شایدم فراتر از تصورت تورو عاشقانه دوست داشتم

کجای شهرمون برم خاطره ای زنده نشه

گذشته های خوب ما عذاب آینده نشه

ترس دوباره دیدنت خون نشینم نکنه

این همه از تو دور شدن بی سرزمینم نکنه

غمت نباشه همسفر دلت به تقدیر تو نیست

تموم سرگذشت من همینه تقصیر تو نیست

من توو زمستون خودم با غم دل شکستگی

یه جوری طاقت میارم ای آخرین دل بستگی

من به اعتبار چشمای تو بود سر رو بال عاشقی میذاشتم

شایدم فراتر از تصورت تورو عاشقانه دوست داشتم

کجای شهرمون برم خاطره ای زنده نشه

گذشته های خوب ما عذاب آینده نشه

ترس دوباره دیدنت خون نشینم نکنه

این همه از تو دور شدن بی سرزمینم نکنه