حبیبی خد قلبی معاه حبیبی ما اقدرش أنساه
عشق من قلبم را با خودش برد، عشق من، هرگز نمی توانم فراموشش کنم
حبیبی کل أملی اننی أعیش ویاه
عشق من، همه آرزویم اینست که با او زندگی کنم، با او
حبیبی خد قلبی معاه حبیبی ما أقدرش أنساه
عشق من قلبم را با خودش برد، عشق من، هرگز نمی توانم فراموشش کنم
حبیبی عنده جرحی و عنده دواه دواه
عشق من، درد من و دوای من
یومها أول ما کلمنی
آن روز وقتی با من صحبت کرد
و الله ما دریتش باللی أنا فیه
سوگند می خورم که نمی دانستم چه بر من می رود
فجأة طلع الکلام منی
ناگهان کلماتی بر زبانم جاری شد
قولته شوفت الغرام فی عینیه
گفتم و عشق را در چشمانش دیدم
حبه هو اللی خلانی ألقى للدنیا طعم جدید
عشق اوست که باعث شد طعمی تازه از زندگی بچشم
عاشق أحلامی واخدانی
عاشقم و رویاهایم مرا فرا گرفته است
تایه حیران و هو بعید
گم شده ام، پریشانم وقتی دور از من است