میشه از خاطراتم مثل لالایی یک ساز
خاطرات کودکیهام توی کوچه های شب باز
توی آغوش محبت آروم آروم پا گرفتم
من از عاشقی میخوندم توی دلها جا گرفتم
بی خبر از بازی تلخ زمونه
من میخوندم با لبای عاشقونه
بهت و دلتنگی و شعر شب ویرونگی خونه
شام آخر، فاتح صدای بارون
هم سفر با مرثیه منو نترسون
برای دلای عاشق، برای مردم ایرون
وقتی که طوفان به پا شد، پر کشیدیم از تو خونه
ساده ی غربت نشینیم، لا لا لا گل پونه
آی دلای عاشق و پاک، من همون آوازه خونم
که هنوز وارث دردم، واسهی شما میخونم
چه عزیزایی که پر کشیدن و یادشون تا دنیا دنیاست با منه
فکر اون روزای زیبای وطن، انگاری قلبمو آتیش میزنه
بغضی تو صدام میشینه، وقتی چشمامو میبندم
خنده هام از سر درده، من به گریه هام میخندم
من به گریه هام میخندم