خطرناکی برای قلبَم
امشب
اغواگر و بیشرم
میآزاری چشمَم رو
قمار میکنم باز همه چیز رو
برای اون لبهای بیوفا
[ترجیعبند]
زنی و میارزی هزار هزار
اما به عنوان انسان نمیارزی به هیچ
همه چیز که باز طبق میل ِت بشه
مال کسی دیگهای، دور از من
زنی و میارزی هزار هزار
همیشه کسی هست که بپردازه بها
فقط مال من نخواهی بود
زنی و میارزی هزار هزار
اما به عنوان انسان نمیارزی به هیچ
همه چیز که باز طبق میل ِت بشه
مال کس ِ دیگهای، دور از من
زنی و میارزی هزار هزار
همیشه کسی هست که بپردازه بها
و میدونم که تا به سحر
باز خیانت میکنی به من
زخمی به قلبَم
بودهای برای سالها
چیزی نبوده بین ِ ما
جز دروغی بین ِ ما
و روحَم جون میده
برای اون لبها
[ترجیعبند]
زنی و میارزی هزار هزار
اما به عنوان انسان نمیارزی به هیچ
همه چیز که باز طبق میل ِت بشه
مال کس ِ دیگهای، دور از من
زنی و میارزی هزار هزار
همیشه کسی هست که بپردازد بها
و میدانم که تا به سحر
باز خیانت میکنی به من
زنی و میارزی هزار هزار
اما به عنوان انسان نمیارزی به هیچ
همه چیز که باز طبق میل ِت بشه
مال کس ِ دیگهای، دور از من
زنی و میارزی هزار هزار
همیشه کسی هست که بپردازه بها
فقط مال من نخواهی بود
[ترجیعبند]
زنی و میارزی هزار هزار
اما به عنوان انسان نمیارزی به هیچ
همه چیز که باز طبق میل ِت بشه
مال کس ِ دیگهای، دور از من
زنی و میارزی هزار هزار
همیشه کسی هست که بپردازه بها
و میدانم که تا به سحر
باز خیانت میکنی به من