قلبم را گذاشتم
اگر یک ذره امیدی از عشق درونم وجود نداشته باشد نمیتوانم بمانم
اصلاً معطل نمیکنم و خیلی زود از این دیار و شهر میروم
اگر آن شانهای که سرم را به آن تکیه میدادم نباشد،
این همه زیبایی بی انتها معنی نخواهد داشت
من راهم را درون قلبم پیدا کردم
و عقل و ذهنم را با عشق تو نگه داشتم
هر چیزی که داشتم را از دست دادم
ولی انگار برای تو هیچ اتفاقی نیفتاده است!
یک عمر زندگی از دست خواهد رفت
اگر تو نباشی هیچ لذتی نخواهد داشت
اگر یک طرفم همیشه پر باشد،
طرف دیگرم که تو هستی، همیشه خالی خواهد ماند
قلبم را از جایش کندم،
و قلب تو را در اعماق وجودم قرار دادم
قلبم را به گریه ننداز، اذیتش نکن، جانم را بگیر بجایش
قلبم را از جایش کندم،
و قلب تو را در اعماق وجودم قرار دادم
قلبم را به گریه ننداز، اذیتش نکن، جانم را بگیر بجایش
هر اتفاقی هم بیفتد، از من نگذر