آه ای قلب ساده لوح , شکسته و گستاخ من
تو در این سرنوشت گیر کردی و دور خودت می چرخی
جوینده یابنده ست , تو گشتی و در نهایت پیدا کردی
تو هانیا و کونیا را دیدی (پیروز شدی)
من با تو چه کردم که راه منو سد کردی
برای سه روز خوشحالی، اندازه سه عمر اشکم را درآوردی
ما به تنهایی آمدیم، به تنهایی می رویم، درک می کنم
من در حالی که ازت سیلی می خوردم به این حقیقت پی بردم
ای سرنوشت، سرنوشت خیانتکار
دام خود را بافته ای؟
از عاشق من هیچ خبری نیست
عشق من، زنده هستی، یا اینکه مردی؟